ترجمه مقاله

ابوسعید

لغت‌نامه دهخدا

ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) جنابی . حسن دقّاق ملقب به سید از مردم گنافه قریه ای بر ساحل فارس و جنابه معرب آن است . در سال 281 هَ . ق . یحیی بن ذکرویه یکی از پیشوایان قرامطه به قطیف رفت و مدعی شد که او را امام محمد مهدی به رسالت فرستاده و جمعی کثیر از مردم قطیف و بحرین بدو بگرویدند از آن جمله بود ابوسعید جنابی . حاکم بحرین چون از دعاوی آنان خبر یافت یحیی را بگرفت و تأدیب بلیغ کرد. در این وقت ابوسعید و یحیی از بحرین هجرت کردند. یحیی بمیان بنی کلاب شد و ابوسعید جمعی کثیراز قرامطه را با خود یار کرده و لشکر به قطیف کشید و آن دیار را بگرفت و بسیاری از مسلمانان را بکشت و در اوایل ربیعالاول 287 هَ . ق . به نواحی بحرین تاخت و آن ناحیت را غارت کرد. سپس عزیمت بصره کرد. در این وقت معتضد خلیفه عباس بن عمرو الغنوی را با فوجی از سپاه بدفع او فرستاد. ابوسعید بر عباس ظفر یافت و عباس را با هفتصد تن اسیر کرد و جمله اسیران را جز عباس بکشت و بواسطه ٔ عباس به معتضد پیغام کرد که زیستن من در بیابانهاست و به اندک چیزی قناعت ورزم و من ازتو شهری نگرفته ام و در ملک تو نقصی پیدا نکرده ام و تو اگر جمیع سپاه خویش بحرب من فرستی بر همه غالب آیم چون لشکریان من به رنج و قناعت به کفاف خو دارند وسپاه تو در تنعّم زیسته اند و چون آنان را به جنگ من فرستی پس از قطع صحراها و بیابانها در نهایت ماندگی به من رسند و زود منهزم شوند و اکثر از من جان بدر نبرند و بر تقدیر منهزم نگشتن من از پیش ایشان بگریزم و فرصتها نگاه دارم و با شبیخون سلب استراحت آنان کنم تا آنگاه که از پای درآیند پس در منازعت من ترا سودی نباشد و زیان آن حتم و مقرّر است . عباس این پیغام به خلیفه برسانید. تا سال 289 هَ . ق . که بخلیفه آگاهی آمد که عده ای کثیر از قرمطیان در سواد کوفه به گمراه کردن مردم میکوشند خلیفه سرهنگی را به حرب آنان فرستاد و او قرمطیان را بشکست و منهزم کرد و دو سال بعد از آن در سنه ٔ 301 هَ . ق . غلام صقلبی ابوسعیدویرا در حمام بکشت و از حمّام بیرون شده یک یک تا چهارتن از اکابر اصحاب او را بدروغ از جانب ابوسعید بحمّام خواند و هر چهار را به ابوسعید ملحق ساخت سپس قرمطیان از قتل ابوسعید آگاه شدند و غلام را گرفته بکشتند. و صاحب حدودالعالم گوید: ابوسعید دقّاق حسن از مردم گنافه ٔ فارس ، او دعوت کرد و بحرین بگرفت و سلمان بن حسن قرمطی پسر این بوسعید بود- انتهی . و برادرزاده ٔ ابوسعید به سال 360 هَ . ق . دمشق را مسخر کرد.
ترجمه مقاله