ترجمه مقاله

ابوسعید

لغت‌نامه دهخدا

ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) مسعودبن محمودبن سبکتکین غزنوی :
شاه جهان بوسعیدبن یمین دول
حافظ خلق خدای ناصر دین امم .

منوچهری .


ملک پیل دل پیل تن پیل نشین
بوسعیدبن ابوالقاسم بِن ْ ناصر دین .

منوچهری .


ملک بوسعید آفتاب سعادت
جهاندار دین پرور دادگستر
ملک زاده مسعود محمود غازی
که بختش جوان باد و یزدانْش یاور
به نیزه گذارنده ٔ کوه آهن
به حمله رباینده ٔ باد صرصر.

فرخی .


بخندد همی بر کرانهای راه
به فصل زمستان گل کامکار
به دیدار شاه جهان بوسعید
عجب نیست گر گل بخندد ز خار.

فرخی .


شاهنشه زمانه ملکزاده بوسعید
مسعود باسعادت و سلطان راستین .

فرخی .


برای شرح حال رجوع به مسعود... شود.
ترجمه مقاله