ترجمه مقاله

ابوعبدا

لغت‌نامه دهخدا

ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) تُروغبذی محمدبن محمدبن حسین . از مردم تروغبد قریه ای به چهارفرسنگی طوس . یکی از شیوخ عرفان ، معاصر متقی و مستکفی و مطیع و امیر نوح سامانی . وی درک صحبت ابوعثمان حیری کرده است و از سخنان اوست : طوبی لمن لم یکن له وسیلة غیره ؛ خوش آنرا که وسیلتی جز او تعالی نیست . و ترک الدنیا للدنیا من جمیعالدنی ؛ آنکه دنیا را برای دنیا واگذارد همه ٔ دنیا را طلبکار است . و وفات تروغیدی به سال 350 هَ . ق . بود. و شیخ فریدالدین عطار در تذکره ذکر او آورده است و گوید: او از جمله ٔ مشایخ طوس و ازکبار اصحاب و در ورع و تجرید کامل بود و او را کرامات و ریاضات شگرف است . صحبت ابوعثمان حیری یافته بودو بسی مشایخ دیده و ابتداء حال او چنان بود که در طوس قحطی افتاد که آدمی میخوردند و یک روز بخانه درآمد مگر دو من گندم یافت در خمره ، آتش در او افتاد و گفت این شفقت بود بر مسلمانان که ایشان از گرسنگی میمیرند و تو گندم در خمره نهاده ای . شوری بدو درآمد و روی بصحرا نهاد و ریاضت و مجاهده پیش گرفت . یکبار با اصحاب خویش بسفره نشسته بود به نان خوردن منصور حلاّج از کشمیر می آمد قبائی سیاه پوشیده و دو سگ سیاه در دست . شیخ اصحاب را گفت جوانی بدین صفت می آید و باستقبال میباید رفت که کار او عظیم است . اصحاب برفتند و او را دیدند می آمد و دوسگ سیاه بردست همچنان روی بشیخ نهاد. شیخ چون او را بدید جای خویش بدو داد تا درآمد و سگان را با خود در سفره نشاند چون اصحاب دیدند که استقبال او فرمود و جای خویش بدو داد هیچ نتوانستند گفتن شیخ نظاره او میکرد تا او نان میخورد و بسگان میداد و اصحاب انکار میکردند پس چون نان بخورد و برفت شیخ بوداع او برخاست . چون باز گردید اصحاب گفتندشیخا این چه حالت بود که سگ را بر جای بنشانیدی و ما را باستقبال چنین کسی فرستادی که جمله ٔ سفره از نماز ببرد. شیخ گفت این سگ نفس او بود از پی او میدویداز بیرون مانده و سگ ما در درون مانده است و ما از پی او میدویم پس فرق بود از کسی که متابع سگ بود تا کسی که سگ متابع وی بود. سگ او بظاهر میتوان دیدن و از شما پوشیده است ، این بتر از آن هزار بار. پس گفت این ساعت در آفرینش پادشاه او خواهد بود اگر سگ داردو اگر ندارد کار روی بدو خواهد داشت . نقل است که ازاو پرسیدند که صفت مرید چیست ؟ گفت مرید در رنج است و لکن آن سُرورِ طلب است نه عناء و تعب . از او پرسیدند از صوفی و زاهد گفت صوفی به خداوند و زاهد به نفس . و گفت آلات مکشوف است و معانی مستور و گفت هر که دنیا را ترک کند از برای دنیا از غایت حب ّ دنیا بود.
ترجمه مقاله