ترجمه مقاله

ابوعلی

لغت‌نامه دهخدا

ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن المقتفی لامراﷲ. او پس از مرگ پدر داعیه ٔ خلافت داشت و مادر وی در مرض موت مقتفی ، المستنجد را بدست کنیزکان کشتن میخواست تا پسر خود ابوعلی را بمسند خلافت نشاند. استادالدار عضدالدین بر این معنی وقوف یافت و مستنجد را آگاه کرد و قتل مستنجد میسر نگشت از اینرو آنگاه که مستنجد بخلافت رسید ابوعلی و مادر او را دستگیر و محبوس کرد و کنیزکان هم عهد مادر او را بدجله غرق کرد.
ترجمه مقاله