ترجمه مقاله

ابومسلم

لغت‌نامه دهخدا

ابومسلم . [ اَ م ُ ل ِ ] (اِخ ) رازی . در حبیب السیر از وصایای خواجه نظام الملک طوسی آرد که بدانگاه که خواجه و عمر خیامی و حسن صباح نزد امام موفق نیشابوری درس میخوانده اند، صباح پدر حسن مردی بدمذهب و خبیث العقیده بود و در مملکت ری بسر می برد، حاکم آن ولایت ابومسلم رازی بواسطه ٔ حسن سیرت و صفاء سریرت با آن مفسد عداوت می ورزید و او همواره نزد ابومسلم رفته بقول کاذب و یمین فاجر از هذیانات قولی و فعلی برائت ساحت خویش بازمینمود. و باز در وقایع سال 488 هَ . ق . صاحب حبیب السیر گوید: و هم در این سال (یعنی ثمان و ثمانین و اربعمائة) ابومسلم را که رئیس ری بود خداداد رازی مقتول گردانید. و ظاهراً این ابومسلم رئیس ، همان ابومسلم رازی حاکم ری باشد. واﷲ اعلم .
ترجمه مقاله