ترجمه مقاله

ابویعقوب

لغت‌نامه دهخدا

ابویعقوب . [ اَ بو ی َ ] (اِخ ) یوسف بن تاشفین لمتونی امیرالمسلمین . از سلاطین ملثمین مغرب . بانی شهر مراکش . (480 - 500 هَ . ق .). ابن خلکان گوید: در کتابی بنام المعرب عن سیرة ملوک المغرب که اسم مؤلف در آن نیامده است و ندانم از کیست جز اینکه در اول آن نسخه ای که من از آن نقل میکنم این عبارت هست :
کتبها فی سنةتسع و تسعین و خمس مائة (599 هَ . ق .) و فرغ منها فی ذی القعدة من السنة بالموصل . و گوید: من ترجمه ٔ ابویعقوب را از آن کتاب خلاصه کردم : برّ مغاربه ٔ جنوبی قبیله ای را بود موسوم به زناته و قوم مُلَثَّمون از بلادجنوبی پیوسته به سودان بر آنان خروج کردند و مقدم آنان ابوبکربن عمر از همان قوم بود و او مردی ساده و سلیم و خیّر بود و عادت برغد و رفاه و تن آسانی نداشت و ملوک زناته در مغرب ، در این وقت مردمانی ضعیف و سست بودند و در برابر ملثمین مقاومت نکردند و ملثمین بلاد آنانرا از دروازه ٔ تلمسان تا ساحل بحر محیط بگرفتند و آنگاه که ابوبکربن عمر صاحب آن بلاد شد روزی پیرزنی را ناقه ای گم شده بود پیرزن بگریست و گفت با آمدن ابوبکربن عمر ببلاد مغرب ما تباه شدیم . این سخن اورا بر این داشت که یکی از اصحاب خویش را که موسوم به یوسف بن تاشفین بود بخلیفتی خود گذاشت و خود ببلاد اصلی خویش بازگشت و ابن یوسف مردی شجاع و عادل و کاری بود شهر مراکش را در موضعی که مکمن دزدان بود پی افکند و موضع مراکش عجوزی را بود از قبیله ٔ مصمودیه . آنگاه که بلاد مغرب ویرا مسلم گشت قصد عبور بجزیره ٔ اندلس کرد و جزیره محاط بدریا بود و برای این مقصود کشتی ها و قایقها کرد و چون ملوک اندلس از مقصود او آگاهی یافتند عده ای کشتی و سپاهیان برای مقابله ٔ او آماده ساختند و در این وقت ملوک اندلس و بالخاصه ابوالقاسم محمدالمعتمد علی اﷲ عبادی میان دو دشمن یعنی ادفونش و ترسایان از شمال و ملثمین از جنوب محصور بودند و عاقبت جانب ملثمین را بسبب اتحاد مذهب ترجیح دادندواز ابویعقوب یوسف مدد خواستند و او با خیل و سپاه خویش بیامد و ادفونش پادشاه ترسایان را بشکست و از غنائمی که بدست آمد هیچ تصرف نکرد و بمردم اسپانیا گذاشت و ببلاد خویش بازگشت و در سال بعد برای فتح اندلس بدانجا مراجعت کرد و شرح این واقعه در ذیل ترجمه ٔ ابوالقاسم محمدالمعتمد علی اﷲ عبادی آمده است . وفات بتاریخ دوشنبه ٔ سوم محرم سال 500 هَ . ق . به نودسالگی .و مدت حکمرانی او پنجاه سال بود. رجوع به ابوالقاسم محمد... و رجوع به یوسف بن تاشفین ملک الملثمین و رجوع به ابن خلکان ج 2 ص 540 ببعد و حبط1 ص 400 ببعد شود.
ترجمه مقاله