ترجمه مقاله

ابیز

لغت‌نامه دهخدا

ابیز. [ اَ ] (اِ) جرقّه . سقط. شَرَر. شرار. شراره . ستاره ٔ آتش . خدرَه . خدرک . کاووس . لَخشه . سونش . لخچه . خُدرَه . اَبلک . ابیزَک . و آن آتش خرد است که از هیمه ٔ سوزان یا اخگر جهد. و آبیز، آییز، آبید، ابید، ابیر، آیژ، آییژ،آبیر و صور دیگر همه مصحف این کلمه اند :
هست ز آهم آتش دوزخ ابیز
ناله ای از من ز تندر صد ازیز.

منجیک .


لیکن در نسخه ٔ سروری این کلمه به یای حطی آمده چنانکه در فصل یاء بیاید و تبدیل همزه به یاء بسیار هست .
ترجمه مقاله