ترجمه مقاله

اتاقه

لغت‌نامه دهخدا

اتاقه . [ اُ ق َ / ق ِ ] (ترکی ، اِ) بمعنی کلغی که از پرهای بعض مرغان سازند و این لفظ ترکی است و با فعل زدن و افتادن و داشتن صرف شود :
اتاقه سرکشان را از سر افتد
چو بلبل از درخت گل درافتد.

زلالی .


از دود جگر بعرش تازم
صد آه اتاقه دار تاروز.

طالب آملی .


چون کج نهم بفرق خردافسر بیان
ازمدح شه اتاقه زنم بر سر زبان .

طالب آملی .


اتاقه زد به کله گوشه ام دمیدن مهر
که ای خراج ستان یکه شاعر آفاق .

؟


و شعوری گوید: اصل این لغت در جغتائی اتاغه است و تبدیل غ به ق در این زبان رایج است :
یکی کوه آهن از آن هرهزبر
اتاغه سرکوه را لخت ابر.

هاتفی .


اتاغه فتاده یلان را ز فرق
چو مرغان بسمل بخون گشته غرق .

هاتفی .


ترجمه مقاله