ترجمه مقاله

اثبجرار

لغت‌نامه دهخدا

اثبجرار. [ اِ ب ِ ] (ع مص ) از بیم بایستادن . || سرگشته گردیدن . || رمیدن . || سست و برخاسته خاطر شدن از کار بی آنکه انقطاع کند. || بازگردیدن بشتاب . || اثبجر القوم فی مسیر؛ شک نمودند و متردد شدند در سیر. || اثبجر الماء؛ روان شد آب . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله