ترجمه مقاله

اجاص

لغت‌نامه دهخدا

اجاص . [ اِج ْ جا ] (ع اِ) آلو. آلوی سیاه . آلوی بخارائی . آلوچه . (داود ضریر انطاکی ). زردآلو. میوه ای است خوش ترش ، و از آن آش می پزند. اجاصة یکی . و این لغت عجمی است در عرب مستعمل شده ، زیرا که جیم و صاد در لغات عرب با هم جمع نشود. (منتهی الارب ). مؤلف اختیارات بدیعی آرد: اجاص دو نوع است سیاه و سفید. سیاه را عیون البقر خوانند و سفید را شاهلوج و صفت آن گفته شود و سیاه را بپارسی آلوی سیاه خوانند بهترین آن بود که بغایت خود رسیده بود و بزرگ و شیرین باشد و طبیعت آن سرد است در اول ِ درجه ٔ دویم و تر است در آخر آن و طبع را براند، خاصه اگر آب وی صاف کنند و نبات و ترنجبین در آن حل کنند، بدرستی که مسهل صفراء است . و تشنگی بنشاند و حرارت دل ساکن کند اما مرخی معده بود و مولّد خلطی مائی و دفع مضرت وی به گلقند کنند و گویند مضر است به سر و مصلح وی عنّاب است و صاحب تقویم گویدمرخی معده بود و مبرد آن و مصلح آن گلنگبین بود یا عسل . و گویند بدل وی تمر هندی است . و حکیم مؤمن در تحفه آورده است : اجاص بفارسی آلوی بخارا نامند اگرچه شامل اقسام آلوی زرد و سیاه و آلوچه و آلوی ترش جنگلی و شاه لوج و آلوی سرخ است و مراد از او، آلوی سیاه بزرگ است . در اول سرد و در دوم تر و ملین و مزلق و مسهل صفرای رقیق و مسکن حرارت دل و قی صفراوی و تشنگی و جهت تبهای حارّه و صداع حارّ و خارش بدن نافع و طبیخ نیم رطل او در دو رطل آب که بنصف رسد با قدری شکر مسهل خوبی و بی اذیت است و موافق سینه و مثل سایر ترشیها مضرّ سعال نیست . و نقوع او مرطب معده و جهت قی و غثیان حارّه مفید و غرغره ٔ به طبیخ برگ و بیخ اوجهت ورم لهاة و منع نزلات دماغی و ورم لوزتین و تقویت بن دندان و آشامیدن او جهت رفع کرم معده و ضماد برگ او با سرکه جهت کشتن کرم امعا، مجرب . و مضرّ دماغ و مصلحش عناب و مضرّ معده و مصلحش گلقند. و در مبرودین مصطکی و کندر و عسل و قدر شربتش تا نیم رطل و بدلش تمر هندی و آلوی صحرائی و جنگلی . و مجفف و مطبوخ او در گلاب قابض طبع. و صمغ آلو گرم تر از صمغ عربی و یبوست آن کمتر از آن و مفتت حصاة و جهت سرفه نافع. و اکتحال او جهت حدّت بصر و ضماد او با سرکه جهت قوبا و جوشش بدن اطفال مفید. و رب ّ او سرد و تر و ملین طبع و مسکن تشنگی و در تبهای حارّه و التهاب مواد و سایر آثار مثل آب اوست - انتهی . || امرود.
ترجمه مقاله