احباللغتنامه دهخدااحبال . [ اِ ] (ع مص ) آبستن کردن . (تاج المصادر) (منتهی الارب ). || احبال عضاه ؛ پریشان افتادن گل آن و پژمرده گردیدن . (منتهی الارب ). || بر بیاوردن کشت . (زوزنی ).