ترجمه مقاله

احجام

لغت‌نامه دهخدا

احجام . [ اِ ] (ع مص ) بازایستادن از بیم و خوف . واایستادن . (تاج المصادر). پسپا شدن از بیم . (منتهی الارب ). واپس شدن از کاری . (تاج المصادر). || بددلی کردن . (تاج المصادر). بددل شدن : سلطان از کثرت تعب از اقدام بازمانده و نزدیک شده که در شکال احجام افتد. (جهانگشای جوینی ). و از نزول قلعه احجام می کرد. (جهانگشای جوینی ). || احجام ثدی ؛ برآمدن و بلند گردیدن پستان . (منتهی الارب ). || احجام مولود؛ بار نخست شیر دادن وی . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله