ترجمه مقاله

احفاء

لغت‌نامه دهخدا

احفاء. [ اِ ] (ع مص ) مهربانی کردن . || عیب کردن . || ساده گردانیدن پای را یعنی برهنه کردن . || خداوند ستور سوده پای شدن . || برهنه پای گردانیدن . (منتهی الارب ). || نیک بریدن . || احفاء سؤال ؛ بار بار سؤال کردن . مبالغه کردن در سؤال . الحاح کردن . (منتهی الارب ). || ریش را اصلاح کردن . پیراستن ریش . بروت را بسیار گرفتن : احفاء شارب ؛ ریش و شارب گرفتن . || أحْفَیْتُه ؛ باعث شدم او را بر خبر کردن .
ترجمه مقاله