ترجمه مقاله

احمد

لغت‌نامه دهخدا

احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن سعیدبن عبدالرحمان بن زیادبن عبداﷲبن زیادبن عجلان . مکنی به ابن عقده . کنیتش ابوالعباس است از حفاظ احادیث و ضباط اخبار بود در میان متقدمین علماء بکثرت روایات و انتقاد اسناد و معرفت رجال و رواج سنن امتیازی کامل و اختصاصی تمام دارد برخی او را از موالی عبدالرحمن بن سعیدبن قیس سبیعی همدانی کوفی دانسته اند و جمعی از موالی بنی هاشم . در سال 249 هَ . ق . از مادر بزاد و در طلب علم و استماع خبر و استملاء حدیث سعی جمیل نمود و در حضرت جمعی کثیراز مشاهیر مشیخه و معاریف محدثین تلمذ کرد از میزان ذهبی و تاریخ ابن کثیر شامی منقولست که ابوالعباس کوفی یکی از ارکان حدیث و اکابر حفاظ معدود بود و اخبار بسیار اخذ فرمود و در طلب آن فن شریف سفرها نموده و گروهی را از کبار نقله ٔ آثار دیدار کرد محدث نیسابوری در کتاب رجال خود اسامی اساتید او را باین تفصیل آورده که : عن عدة منهم محمدبن علی الهادی ،علی بن الحسن بن علی بن فضال ، منذربن محمد، محمدبن سالم بن عبدالرحمن ، احمدبن عمر، ابواحمد حسین بن عبدالرحمن الازدی ، ابوبکر محمدبن یوسف الرازی المقری ، احمدبن الحسین بن عثمان القرشی و غیر ایشان از مردمی که ابن عقده روایات خود را بدیشان مستند میدارد وی در فن کلام و اصول عقاید مذهب جارودیه که شعبه ای از شیعه ٔ زیدیه اند اختیار کرد و مع هذا فقها و محدثین اثناعشریه وی را درعداد رجال اصحاب و روات اخبار خویش بشمار می آورند بدلیلی که استاد الکل علامه ٔ مطلق جمال الدین حسن بن مطهر حلی رضوان اﷲ علیه در قسم ثانی از کتب خلاصه بدان تصریح نموده پس از توصیف وی بجلالت قدر و علو منزلت گوید: و کان زیدیاً جارودیا و علی ذلک مات و انما ذکرناه من جملة اصحابنا لکثرة روایته عنهم و خلطته بهم و تصنیفه لهم روی جمیع کتب اصحابنا و صنف لهم و ذکر اصولهم . یعنی ابن عقده عقیده جارودیه داشت و هم بدان مذهب بمرد و این که ما او را از اصحاب خود یاد کرده ایم برای آن است که وی از احادیث ما بسیار روایت کرده و در علمای ما آمیخته بوده و برای ایشان تصنیف نموده جمیع اصول اثناعشریه را نقل و تدوین فرموده . و نزدیک همین مضمون از رجال نجاشی منقولست که گفته : هذا رجل جلیل فی اصحاب الحدیث مشهور بالحفظ و الحکایات و کان کوفیا زیدیا جارودیا و علی ذلک مات ذکر فی اصحابنا لاختلاطه بهم و مداخلته ایاهم و عظم محله و ثقته و امانته . از شیخ ابوجعفر طوسی قدس سره نقل است که در سعه ٔ تبحر و قدرت حفظ ابن عقده فرموده : سمعت جماعة یحکون عنه انه قال احفظ مائة و عشرین الف حدیث باسانیدها واذاکر بثلثمائة الف حدیث . له کتب ذکرنا هافی کتابنا الکبیر منها کتاب اسماء الرجال الذین یروون عن الصادق علیه السلام اربعةالاف رجل و اخرج فیه لکل رجل الحدیث الذی رواه . یعنی از جماعتی شنیدم که از ابن عقده حکایت میکردند که گفته : من یکصد و بیست هزار حدیث با سلسله ٔ روات آنها از بردارم و در سیصد هزار حدیث شرط افادت و روایت بجای می آورم . آن محدث حافظ را تألیفات چندیست که ما نامهای آنها در کتاب بزرگ یاد کرده ایم از آنجمله است کتاب اسماء الرجال که در آن اسامی چهار هزار راوی را که از حضرت امام ابوعبداﷲ جعفربن محمد علیهما السلام اخذ خبر کرده اند شرح داده و هرحدیث که هر یک از آن حضرت فرا گرفته اند ثبت نموده در ذکر حافظه و صفت ذاکره ٔ وی سخنان بدیع دیگر بنظر رسیده محدث نیسابوری میگوید از ابوالطیب بن هزیمة نقل است که گفت وقتی درمجلس ابن عقده محدث نشسته بودم و بکتابت حدیث مشغولی مینمودم مردی از بنی هاشم نیز حضورداشت در اثناء کلام از حفاظ حدیث سخن بمیان آمد ابوالعباس گفت : انا اجیب بثلثمائة الف حدیث من احادیث اهل بیت هذاالرجل سوی غیرهم و ضرب بیده علی الهاشمی یعنی ابن عقده دست بر آن هاشمی نهاد و گفت من از احادیث خاندان این مرد در سیصدهزار حدیث پاسخ میدهم بجز اخباری که از غیر ایشان روایت میکنم . عبداﷲ محمدبن اسعد یمنی در تاریخ مرآت الجنان آورده که : ابوالعباس احمدبن محمد الکوفی الشیعی احد ارکان الحدیث کان آیة من آیات اﷲ فی الحفظ حتی قال الدارقطنی اجمع اهل بغدادانه لم یر بالکوفه من زمن ابن مسعود رضی اﷲ عنه الی زمن ابن عقده احفظ منه و روی عن ابن عقده انه قال احفظمائة الف حدیث باسانیدها و اذکر بثلثمائة الف حدیث .یعنی ابن عقده که از علماء شیعه و ارکان حدیث است درحفظ اخبار یکی از آیات کردگار بود بدان مثابه که دارقطنی گفته : مشایخ بغداد بتمامهم متفقند بر این که از عهد ابن مسعود تا عصر ابن عقده احدی بحفظ مثل وی دیده نشده خود میگفته که من یکصدهزار از اخبار با اسانید در حفظ دارم و بسیصدهزار حدیث مذاکره میکنم از محدثین سلف جمهوری شاگرد ابن عقده بوده اند که در نقل سنن و روایت احادیث اسناد و مرویات بوی میرسانند از ایشانست ابن الجنید، تلعکبری ، احمدبن محمدبن الصلت اهوازی ، حمزةبن محمد العلوی . محمدبن بکران النقاش ، احمدبن الحسن القطان ، محمدبن احمدبن ابراهیم ، محمدبن ابراهیم بن اسحاق الطالقانی ، محمدبن یحیی العلوی الحسینی بن المهتدی ، احمد بن علی التفلیسی ، و هکذا طبرانی و دارقطنی و ابن عدی و ابن مظفر و ابن شاهین از او استماع اخبار کرده اند آنچه از تتبع کتب عامه و خاصه استنباط میشود آن است که علماء فریقین ابن عقده را موثق میدانند و منقولش مقبول میشمارند با آنکه در اصول عقایدنه عامی است و نه اثناعشری . بلی برخی از علماء اهل سنت و جماعت بر نقل روایت او قدح کرده اند و در وثاقتش تأمل نموده اند جهة آن است که وی اخبار مذمت شیخین و طعن صحابه علی الجهار نقل میکرده و در ستر این گونه احادیث قادحه هیچ عنایت نداشته . از کتاب میزان ذهبی منقولست که بعضی از محدثین عامه ابن عقده را تضعیف نموده اند و گروهی تقویت . ابن عدی که از علماء صناعت رجال و نقادین اسناد احادیث است گفته : وی صاحب معرفت و حفظ و تقدم بود در فن حدیث و مشایخ بغداد را دیدم که باخبار و روایاتش عمل میکردند و ترتیب آثار صحت و امارات صدق مینمودند. هم ذهبی گوید: با آنکه ابن عدی در کتاب رجال خویش متصدی نقل منکرات هر یک از ارباب حدیث شده از ابن عقده بهیچ وجه حدیث منکر ذکر ننموده از عبدالغنی بن سعید روایتست که گفت : خود از دارقطنی استماع کردم که میفرمود: انه یعلم ماعند الناس و لایعلم الناس ماعنده یعنی ابن عقده تمام آنچه از حدیث در نزد مردم است میداند ولی مردم تمام آنچه را که درنزد اوست نمیدانند. الحاصل در صدق لهجت و صحت روایت او مابین روات طریقین اختلافی معتنابه نیست و قلیلی معدود از اهل سنت که در قبول حدیثش تأمل و طعن کرده اند بر آن است که وی در نشر اخبار سلف و نقل آثار اصحاب بیملاحظه ٔ آراء اکابر علماء اسلام و رعایت اهواء صنادید عامه اقدام میکرد و تجری مینمود چنانکه ابن کثیر و ذهبی و یافعی بعبارات متقارب گفته اند که : انه کان یجلس فی جامع براثا بالکوفة و یحدث الناس بمثالب الشیخین و لذا ترکت روایاته و الاّ فلا کلام لاحد فی صدقه و ثقته . یعنی ابن عقده در مسجد جامع براثا که در کوفه است می نشست و بر ملأ مطاعن شیخین بر مردم املاء میکرد و نقل مینمود ترک روایاتش برای همین شد و گرنه هیچکس را در صدق لسان و وثاقت خبر او سخن نیست . وفات ابن عقده در سال 333 هَ . ق . و بقولی 332 در کوفه اتفاق افتاد و در جمله متروکات خویش مقدار خطیر از کتب علمی بگذاشت بعضی از ارباب طبقات نوشته اند که ابن عقده ششصد بار شتر کتاب داشت که در مدت عمر بدست آورده بود و معدودی از آنهارا خود تصنیف کرده این چند اسم از آن جمله ضبط شده : کتاب التاریخ و آن کتابیست مشتمل بر ذکر کسانی که از عامه و خاصه روایت نموده اند و آن را بانجام نرسانیده . کتاب من روی عن امیرالمؤمنین علیه السلام و مسنده . کتاب من روی عن الحسن و الحسین علیهما السلام . کتاب من روی عن علی بن الحسین علیهما السلام . کتاب من روی عن ابی جعفر محمدبن علی و اخباره . کتاب من روی عن جعفربن محمدبن علی و اخباره . کتاب من روی عن زیدبن علی بن الحسین و مسنده . کتاب الرجال و آن کتاب مشتمل است بر اسامی راویان از جعفربن محمدچنانچه شیخ طوسی اعلی اﷲ مقامه نیز بدین تألیف اشاره فرموده بود. کتاب الجهر به بسم اﷲ الرحمن الرحیم . کتاب اخبار ابی حنیفه و مسنده . کتاب الولایة و من روی غدیر خم .کتاب فضل الکوفه . کتاب من روی عن علی انه قسیم الجنة و النار. کتاب الطائر مسند عبداﷲبن بکیربن اعین حدیث الرایة. کتاب الشوری . ذکر النبی و الصخرة و الراهب و طرق ذلک . کتاب الاَّداب و این کتاب بر کتبی چند مشتمل است مانند: کتاب المحاسن ، کتاب طریق تفسیر قول اﷲ تعالی عز و جل انما انت منذر ولکل قوم هاد و طرق حدیث النبی صلی اﷲ علیه و آله انت منی بمنزله هرون من موسی . کتاب تسمیة من شهد مع امیرالمؤمنین حروبه من الصحابة و التابعین . کتاب الشیعة من اصحاب الحدیث و کتاب من روی عن فاطمة علیها السلام من اولادها. کتاب یحیی بن الحسین بن زید و اخباره . از نجاشی در تعداد کتب وی دو کتاب دیگر نیز بزیادت نقل افتاد: کتاب صلح الحسن و معاویة. کتاب تفسیر قرآن . نوشتیم که ابن عقده در عقاید بر اصول جارودیه قائل بود لعل بعضی را در این کلمه تاملی بهم رسد که آیا جارودیه را از سائر زیدیه چه امتیاز باشد لاجرم سطری چند در امهات معتقدات این فرقه می آوریم : بدانکه جارودیه و سرحوبیه یک طائفه اند و ایشان اصحاب ابوالجارود زیادبن منذرندکه حضرت ابوجعفر محمدبن علی الباقر وی را سرحوب نام نهاد و سرحوب نام شیطانی است نابینا که در دریا مسکن دارد و این فرقه بعد از اشتراک در جامعه ٔ عقاید شیعه ٔ زیدیه از قول بامامت کل فاطمی عالم زاهد شجاع سخی خرج بالامامة سواء کان من ولدالحسن او الحسین و تجویز وجود دو امام در دو ناحیه که هر دو مستجمع شرایط امامت باشند چنانکه نفس زکیه محمدبن عبداﷲبن الحسن در یثرب و امیرالمومنین ابراهیم بن عبداﷲ در عراق امامت داشتند و هر یک در قطر مختص خویش واجب الامتثال و مفترض الطاعة بودند بمقالات چند از سایر فرق زیدیه اختصاص یافته اند و امتیاز پذیرفته اند و از جمله آنکه میگویند حضرت رسالت پناه صلی اﷲ علیه و آله بامامت علی بن ابیطالب علیه السلام تصریح فرمود ولی بوصف نه تسمیه یعنی نگفت که علی بن ابیطالب خلیفه ٔ من است بلافصل لکن در صفت امام امت و خلیفه ٔ خویش بخصائص و مزایا و علامات و اماراتی تصریح فرمود که ارباب فراست و خداوند هوش بیقین دانستند که مراد آن حضرت احدی نیست مگر علی بن ابیطالب علیه السلام و میگویند چون پیغمبر صلی اﷲ علیه و آله بتوصیف آن چنان بر خلافت علی تنصیص فرمود که در قوه ٔ تسمیت بود پس بعد از فوت رسول (ص ) که صحابه با ابوبکربن ابی قحافه کار بیعت ساختند و بر اقتضاء اختیار رفتار کردند البته مخالف نص رسول نموده خواهند بود و این خود کفر محض و ارتداد صرف است . ابوالفتح محمدبن عبدالکریم شهرستانی در کتاب ملل و نحل پس از نقل تکفیر صحابه میگوید ابوالجارود در این مقاله با امام خویش زیدبن علی مخالفت کرده چه خود زیدبن علی نیز در حق یاران رسول بارتداد اعتقاد نداشت و جارودیه را در توقف و سوق امامت اختلاف است بعضی میگویندامامت از علی بحسن رسید و از حسن بحسین و از حسین بعلی بن الحسین و از علی بن الحسین بزیدبن علی واز زید به بنی الحسن و در این سلسله محمدبن عبداﷲبن حسن بن حسن خصال و خصایص خلافت را جامع گشت و او بقتل نرسیده و هنوز زنده است و عنقریب خروج کرده روی زمین را پر از عدل خواهد ساخت . و برخی میگویند محمد کشته گشت و پس از وی امامت بمحمدبن قاسم بن علی بن حسین بن علی رسید که در زمان معتصم باﷲ خروج کرد و اسیر گردید و بنزد معتصم آورده شد معتصم وی را حبس نموده در حبس درگذشت . و بعضی یحیی بن عمر بن یحیی بن زیدبن علی را پس ازوی امام میدانند که در ایام مستعین باﷲ در کوفه خروج کرد و مردم عراق را به بیعت خویش بخواند و خلقی بسیار بوی گرویدند بالاخره مقتول گردید و سرش بنزد محمدبن عبداﷲبن طاهر برده شد. تا اینجا ترجمه ٔ کلام عبدالکریم بود در شرح عقاید زیدیه عموماً و جارودیه خصوصاً و در این کلام یک مقام محل تأمل است و دیگری محل تعرض اما تأمل در آنکه او بگاه ذکر جوامع عقاید زیدیه که قدر مشترک عموم آن فرقه است گفته ایشان یکی ازشرایط لازمه ٔ امام آن میدانند که پس از استجماع سائرخصال سل سیف کند و بر جبابره ٔ عصر خروج نماید و این سخن با آنکه در سیاق ائمه ٔ زیدیه بعقیدت سرحوبیه نام حضرت ابوالحسن علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام را آورده منافات صریح دارد چه آن حضرت بالاتفاق فاقد این شرطست شمشیری نکشید و خروجی نفرمود اما تعرض در آن است که گفته بعضی از جارودیه یحیی بن عمربن یحیی بن زیدبن علی را امام میدانند که در عهد مستعین بر حاکم عراق محمدبن عبداﷲ خروج کرد چه باتفاق نسابین یحیی بن زیدبن علی غیر معقب است از وی هیچ نژاد نماند و این یحیی که بر مستعین بیرون آمد و با والی عراق جنگ نمود که او را در کتب تواریخ و مبسوطات انساب صاحب شاهی نیز مینامند از نسل حسین ذی الدمعه است برادر یحیی بن زید الشهید قتیل جوزجان نه از اعقاب یحیی فهویحیی بن عمر بن یحیی الحسینی ذی الدمعةبن زید الشهیدبن علی السجاد صلوات اﷲ و سلامه علیهم اجمعین . (نامه دانشوران ج 2 ص 333). و رجوع به روضات الجنات ص 58 شود.
ترجمه مقاله