احوذی
لغتنامه دهخدا
احوذی . [ اَ وَ ذی ی ] (ع ص ) حویذ. مرد سبک فهم . تیزخاطر. || نیک کارگزار که هر کار بر وی آسان گردد. آنکه بر او چیزی فوت نشوداز هشیاری . (مهذب الاسماء). جلد. چابکدست . کاربر. حاذق . || نرم و سبک راننده . احوزی . || آنکه زر را در میان دو انگشت برزد [ ورزد ] .