ترجمه مقاله

اخشید

لغت‌نامه دهخدا

اخشید. [ اِ ] (اِخ ) سارک (؟). حاکم سمرقند. خوندمیر در حبیب السیر آورده : در سنه ٔ ست و خمسین (56 هَ . ق .) معاویة عبیداﷲبن زیاد را از حکومت خراسان عزل کرده زمام سرانجام آن ولایت را در قبضه ٔ اختیار سعیدبن عثمان بن عفان نهاده و سعید بخراسان رفته بعد از ضبط آن حدود لشکر بماوراءالنهر کشیده نخست قصد تسخیر بخارا نموده ... سعید بعد از فیصل مهم بخارا لوای ظفرانتما بصوب سمرقند برافراخت و والی آن ولایت که او را اخشید سارک می گفتند درشهر متحصن گشته سعید ظاهر آن بلده را معسکر ساخت و آغاز محاصره کرد و چند نوبت میان اهل اسلام و اصحاب کفر و ظلام محاربات سخت اتفاق افتاد و قثم بن عباس رضی اللّ̍ه عنه در بعضی از آن معارک بسعادت شهادت رسید وقثم بحسب صورت مشابه حضرت خاتم الانبیاء (ص ) بود و درتاریخ احمدبن اعثم کوفی مذکور است که چون سعید دانست که فتح سمرقند بجنگ تسخیرپذیر نیست مایل صلح گشت وبعد از آن آمدوشد نواحیان (؟) مقرر شد که اخشید مبلغ پانصدهزار درهم بمسلمانان دهد و یکروز دروازه ٔ شهررا بازگذارند تا سعید بدانجا درآمده از دروازه ٔ دیگر بیرون رود و سعید مال مصالحه گرفته بسمرقند خرامیدو حسب المقرر مراجعت نمود. (حبط ج 1 صص 239 - 240).
ترجمه مقاله