اخماس
لغتنامه دهخدا
اخماس . [ اِ ] (ع مص ) پنج شدن . || خداوند شتران خمس شدن . || پنجم بآب آمدن اشتر. (تاج المصادر بیهقی ). || در بیت ذیل سنائی این صورت آمده است و مکسور یا مفتوح بودن همزه ٔ آن نیز معلوم نیست ظاهراً از اصطلاحات تجوید یا نقطه و شکل است :
به اخماس و به اعشار و به ادغام و امالت کی
ترا رهبر بود قرآن بسوی سِرّ یزدانی .
به اخماس و به اعشار و به ادغام و امالت کی
ترا رهبر بود قرآن بسوی سِرّ یزدانی .
سنائی .