ترجمه مقاله

اخوان الصفا

لغت‌نامه دهخدا

اخوان الصفا. [ اِخ ْ نُص ْ ص َ ] (اِخ ) در اواسط قرن چهارم هجری انجمنی مخفی در بصره و بغداد تشکیل شد، اعضاء این انجمن جمعی از علما و دانشمندان بزرگ اسلام بودند [ از ایرانیان ] . نام این جمعیت «اخوان الصفا» و مرام اصلی یا اساسنامه ٔ آنها این بود که می گفتند دیانت اسلام بخرافات و اوهام آمیخته شده است و برای پاک کردن دین از آلودگی های ضلالت انگیز جز فلسفه راهی نیست و شریعت عربی آنگاه بکمال میرسد که با فلسفه ٔ یونانی درآمیزد و مقصود ما همین است که دین را با فلسفه موافقت و شریعت حقه را از آلایش اوهام و خرافات شستشو دهیم تا پایدار ماند و مورد قبول عقلا و دانشمندان ملل قرار گیرد. نظر دیگر که در آغاز رسائل تصریح کرده اند، عبارت از این است که فلسفه چون از زبانی بزبان دیگر آمده حقایق نامفهوم و پیچیده گشته وتحریفات در آن راه یافته است ما میخواهیم مقاصد اصلی فلاسفه را پوست بازکرده بیان کنیم تا درخور فهم گردد. ظاهر مقصودشان همین بود که خود جای جای در مقالات اظهار و بعض نویسندگان دیگر همان را تأیید کرده اند اگر در باطن مقاصد دیگر هم داشتند هویدا و آشکار نبود. اعضای انجمن در انواع علوم و فنون که در آن عصر متداول بود و همچنین در معارف مذهبی و تاریخ ملل و شرایع و ادیان دست داشتند و گرد هم نشسته مسائل عقلی و دینی و اجتماعی را مطرح و با دقت و تبادل نظر در آنها خوض میکردند و در پایان بحث و کنجکاوی دقیق هرچه بنظرشان پسندیده و درست می آمد بر آن اتفاق می نمودند ونتیجه ٔ افکارشان بصورت مقالات و رساله ها بیرون آمد که امروز هم در دست است .
رسائل اخوان الصفا مشتمل بر 51 مقاله است . پنجاه مقاله هر کدام مربوط بیکی از فنون طبیعی و ریاضی و الهی و مسائل عقلی و اجتماعی و غیره و مقاله ٔ پنجاه ویکم در اقسام مسائل به ایجاز و اختصار و در ذیل مقالات کیفیت معاشرت اخوان صفا و خلان وفا و شروط داخل شدن در انجمن آنها نوشته شده است .
پاره ای از مقالات بحدی پخته و استوار بقلم آمده که بعد از حدود هزار سال اکنون هم مورد قبول و پسند علما است و حدود فکر و اطلاعات بشری پس از ده قرن وارسی و کنجکاوی هنوز بجائی افزونتر از آنها نرسیده است از روی اینگونه نمونه ها توان بدست آورد که مسلمین بمدت دو سه قرن تا چه پایه در معارف بشری پیشرفت کرده بودند. مؤلفان رسائل نام خودرا آشکار نمیساختند اما در نشر افکار و عقاید خویش ساعی بودند و مقالات آنها بمدت حدود یک قرن در سراسر بلاد و ممالک اسلامی انتشار یافت و فکرها را بخود متوجه و در مجامع علمی و دینی گفتگوها برپا ساخت . کسانی که با فلسفه سر و کار داشتند مخصوصاً معتزلیها در نشراین رسائل همت گماشتند و هر کجا میرفتند پنهانی نسختی را همراه می بردند یا به رازداری سپرده ببلاد دوردست می فرستادند. نخستین کسی که رسائل اخوان الصفا را ببلاد اندلس برد ابوالحکم عمروبن عبدالرحمن کرمانی بود.چیزی نگذشت که رساله ها در تمام بلاد اندلس انتشار گرفت و علماء و دانشمندان نواحی روی این مقالات بحثها وتحقیقات کردند . ورود این رسائل در اندلس نزدیک صد سال پس از تشکیل اصل جمعیت اخوان الصفا و تألیف رساله ها واقع شد ولی اندلسیها نخستین بار این مقالات را از ابوالحکم شنیدند و از این جهت بعضی تصور کرده بودند که مؤلف اصل رسائل هموست . باری نویسندگان اخوان الصفا در صدد آمیختن دین با فلسفه و تطبیق آنها بر یکدیگر بودند. بروایت قفطی درتاریخ الحکماء ابوحیان توحیدی مینویسد که در سال 373 هَ . ق . وزیر صمصام الدوله (یعنی ابوعبداﷲبن سعدان متوفی 375) درباره ٔ «زیدبن رفاعه » و سخنان او از من پرسش کرد من شرحی از وی و انجمن اخوان الصفا بازنمودم و گفتم رسائل اخوان الصفا را بنظر استادم ابوسلیمان منطقی رسانیدم وی پس از تدبر و مطالعه گفت مقصود نویسندگان این مقالات مطابقت دین با فلسفه بوده است و حال آنکه این دو را با هم سازگاری نتوان داد زیرا هر کدام را طریق و بنیادی مخصوص است . نام و نسب پنج تن از اعضاء اخوان الصفا و نویسندگان رسائل بطوری که از گفتار ابوحیان بدست می آید از این قرار است : ابوسلیمان محمدبن معشر بستی معروف به مقدسی و ابوالحسن علی بن هارون زنجانی و ابواحمد مهرجانی و عوفی و زیدبن رفاعه . نام و ترجمه ٔ حال بعضی از این نویسندگان مانند زیدبن رفاعه هاشمی ، در تاریخ بغداد تألیف خطیب بغدادی آمده است . شهرزوری در تاریخ الحکما مینویسد رسائل اخوان الصفا 51 مقاله و الفاظ کتاب یعنی انشاء عبارات از مقدسی است . وی نام و نسب پنج نفر از نویسندگان رساله ها را چنین ضبط کرده است : ابوسلیمان محمدبن مسعود بستی معروف بمقدسی و ابوالحسن علی بن وهرون صابی و ابواحمد نهرجوری و عوفی بصری و زیدبن رفاعه . جرجی زیدان در آداب اللغة العربیة (ج 2)، راجع بجمعیت و رسائل اخوان الصفا چیزی نوشته و نام پنج نفر از اعضا را مطابق نقل قفطی ضبط کرده است . در کتاب الاخلاق عندالغزالی (ص 72) عقیده ٔ یکی از مستشرقین را نقل میکند که ابوحیان توحیدی متوفی 389 هَ . ق . یکی از اخوان الصفا بود. این گفتار خاصه از جهت تاریخ وفات ابوحیان واهی بنظر میرسد زیرا ابوحیان چنانکه از آثار خودش معلوم میشود تا سال 400 هَ . ق . حیات داشت و بعضی وفات او را در 414 نوشته اند و سُبکی در طبقات الشافعیه نام اورا در جزو علمائی که میان سنوات 400 - 500 هَ . ق . درگذشته اند ثبت کرده است . ابوحیان چنانکه از نقل قفطی و مقدمه ٔ مقابسات برمی آید ظاهراً با اخوان صفا همراه نبوده است اما بعض اعضاء آن انجمن را مانند زیدبن رفاعه و مقدسی دیده و با آنها گفتگو کرده است و خودمیگوید در باب عقاید اخوان صفا چیزی از مقدسی پرسیدم مرا شایسته ٔ جواب نشمرد. اگر گفته های ابوحیان از باب نعل وارون زدن نباشد معلوم میشود که وی نه داخل اخوان صفا بوده و نه با عقاید آنها موافقت داشته است .واﷲ العالم . (غزالی نامه تألیف همائی صص 82 - 86).
در تتمه ٔ صوان الحکمة (چ لاهور ص 21) آمده : اخوان الصفا، ابوسلیمان محمدبن مسعر البستی معروف بالمقدسی و ابوالحسن بن علی بن زهرون (کذا) الریحانی و ابواحمد النهرجوری و عوفی و زیدبن رفاعه (کذا). آنان حکمائی بودند که با هم اجتماع داشتند و رسائل اخوان الصفا را تصنیف کردند و الفاظ این کتاب از مقدسی است . از حِکم ایشان است : مثل السلطان [ الظالم ] کمثل المطر فما ظنک به اذا کان عادلاً. الهوی آفةالعفاف و اللجاج آفةالرّأی . المدُن تبنی علی الماء والمرعی والمحتطب . المراءة [ تأخذ الشرّ من المراءة ] کما ان ّ الافعی تأخذ السم ّ من الافعی . الدنیا سوق المسافر. الرّماد دخان کثیف والدخان رماد لطیف . من اماتته حیاته احیته وفاته . القناعة عزّالمعسر. و رجوع به تتمه ٔ صوان الحکمه ص 64 ح و 65 ح شود.
مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: اخوان صفا، یاران و برادران روشن ، یعنی جماعتی که از مقتضیات کدورت بشری رسته باشند و به اوصاف و کمالات روحانی آراسته . کذا فی لطائف اللغات - انتهی . در بین کتب مؤلفه ٔ قرن دهم میلادی کتاب معروف اخوان الصفا است که در فنون مختلفه نگاشته شده و مؤلفین آن خواسته اند بین ادله ٔ عقلیه و عقاید دینی موافقت دهند و فلسفه ای که مقصود آنان موافقت دادن با عقاید دینی است فلسفه ٔ مخلوطی است بصورت فلسفه ٔ ارسطو و در معنی فلسفه ٔ افلاطون و این تألیف در بصره در قرن دهم میلادی تألیف شده بنام تحفه ٔ اخوان الصفا. مصنفین آن بطور یقین معلوم نیست امادر کتاب الحکماء نام چند نفر ذکر شده است . این ها میگفتند عقائد دینی با جهالات و اشتباهات آمیخته شده و باید بواسطه ٔ تطبیق آن با فلسفه ٔ یونانی اصلاح شود و علوم را بچهار دسته منقسم کرده و از 51 علم در این چهار قسم بحث کرده اند: قسمت اول در علوم ریاضی و منطق مشتمل بر 13 رساله . قسمت دوم در علوم طبیعی مشتمل بر هفده رساله . قسمت سوم در مابعدالطبیعه مشتمل بر ده رساله . قسمت چهارم در مسائل کلامی و تطبیق آن بر عقل مشتمل بر یازده رساله (از لکلرک ج 1 صص 393 - 398). مؤلف معجم المطبوعات آرد: اخوان الصفا گروه اصدقاء واصفیاء بزرگوارند که در اواسط مائه ٔ چهارم هجری در بصره گرد آمدند و اجتماع آنان سرّی بود و در مجامع خود از انواع فلسفه بحث میکردند و بنام اخوان الصفا خوانده شدند و ببرادری دعوت میکردند و اشتغال آنان بعلوم فلسفی و طبیعی موجب شهرت فراوان ایشان شد. در حدود سال 373 هَ . ق . وزیر صمصام الدوله بن عضدالدوله از اباحیّان توحیدی درباره ٔ زیدبن رفاعة سؤال کرد و گفت پیوسته از زیدبن رفاعة گفتاری میشنوم و مذهبی می بینم که مرا به شک اندازد و بمن گفته اند که تو با او همنشینی گفت : ای وزیر او را ذکائی غالب و ذهنی وقاد است وزیر گفت : مذهب او چیست ؟ گفت بچیزی منسوب نیست ولی زمانی دراز در بصره زیسته و در آن شهر با جماعتی از علماء مصاحبت کرده است . کسان ذیل از جمله ٔ اخوان الصفا بودند: ابوسلیمان محمدبن مسعر البستی مشهور بالمقدسی و ابوالحسن علی بن هارون الزنجانی و ابواحمد المهرجانی و زیدبن رفاعة العوفی . این گروه با هم اجتماع میکردند و با یکدیگر صداقت میورزیدند و بر قدس و طهارت و نصیحت اتفاق داشتند و بین خود مذهبی ساختند و پنداشتند که بدان وسیله راه رسیدن برضوان خدا را نزدیک ساخته اند و قائل بودند که شریعت بجهالت ها و ضلالت ها آمیخته است و راهی جز فلسفه برای تغسیل و تطهیر آن نیست و گمان می بردند که چون فلسفه ٔ یونانی بشریعت عربی پیوندد کمال نوع انسانی حاصل آید. اخوان الصفا پنجاه رساله در پنجاه نوع از حکمت و یک مقاله جامع انواع مقالات بر طریق اختصار و ایجاز تصنیف کردند و آنهارا رسائل اخوان الصفا نامیدند و بوراقین سپردند و منتشر ساختند.
ابوحیان تلمیذ زیدبن رفاعة بود. وی در کتاب خویش بنام «المقابسات » گوید که زیدبن رفاعة و جماعتی از کبار فلاسفه ٔ اسلام در منزل ابی سلیمان النهرجوری اجتماع میکردند و او شیخ آنان بود و هرگاه که بیگانه ای بمجلس ایشان درمی آمد بکنایات و رموز و اشارات سخن میگفتند و چون مصنفین رسائل مذکوره اسماء خویش مکتوم میداشتند مردم درباره ٔ آنان اختلاف دارند بعضی برآنند که این رسائل کلام بعض ائمه ٔ علوی است و دیگران گویند تصنیف بعض متکلمین معتزله ٔ عصر اول است . آنچه از آثار ایشان بطبع رسیده : اخوان الصفا و خُلاّن الوفا یا رسائل اخوان الصفا در دو جزء: اول در ریاضیات . دوم در طبیعیات ِ جسمانیات . سوم در علوم نفسانیات ِ عقلیات . چهارم در ناموسیات الهیات . و رسایلی در باب آراء و دیانات نیز بدان ضمیمه است . این کتاب به اعتناء امام قطب الاقطاب احمدبن عبداﷲ در مطبعه ٔ نخبةالاخبار بمبئی بسال 1355 - 1356 بطبع رسیده . انتخاب اخوان الصفا به همت جمس میخائیل در لندن بسال 1830م . نیز چاپ شده است . خلاصةالوفا فی اختصار رسائل اخوان الصفا که مقتبساتی است از کتاب اخوان الصفاء از عده ای از نسخ خطیه به اعتناء فریدریک دیتریش در لیبسک ، برلین بسال 1883 - 1886 طبع شده است .
در سال 1837 علاّمه ٔ نوفرک در برلین خلاصه ای در باب اخوان الصفاء و آثار ایشان طبع کرده است و بخشی از کتاب ایشان را بزبان عربی و ترجمه ٔ آلمانی نقل کرده است . (از الموسوعات تألیف زکی پاشا). و نیز در کلکته بسال 1812 و 1846م . طبع شده است . تحفة اخوان الصفا. و آن مختاراتی است از رسائل اخوان الصفا که شیخ احمدبن محمد شروان الیمنی مباشرطبع آن بوده است و در مطبعةالاَّداب مصر به اعتناء شیخ علی یوسف بطبع رسیده است . جزء اول از کتاب اخوان الصفا، و آن قسم ریاضی مشتمل بر 13 رساله است : 1 - فی العدد. 2 - فی الهندسة. 3 - فی الاسطرنومیا. 4 - فی الجغرافیا. 5 - فی الموسیقی . 6 - فی النسب العددیة. 7 - فی الصنایع العلمیة. 8 - فی الصنایع العملیة. 9 - فی اختلاف الاخلاق . 10 - فی ایساغوجی . 11 - فی المقولات العشر. 12 - فی بارارمینیاس . 13 - فی البرهان . در یک جزو بسال 1306 بطبع رسیده است . و «الحیوان والانسان » که خاتمه و زبده ٔ رسائل اخوان الصفاست در مطبعةالترقی بسال 1318 و در مطبعةالتقدم بسال 1331 طبع شده است - انتهی .و رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 82، 84، 85 و 243 و عیون الانباء ج 2 ص 40 و روضات الجنات ص 69 س 14 و ضحی الاسلام ج 3 ص 75 شود.
ترجمه مقاله