ترجمه مقاله

ادرم

لغت‌نامه دهخدا

ادرم . [ اَ رَ ] (ع ص ) برابر. هموار. جای هموار. (مؤید الفضلاء). || فراخ . || مرد که دندان ندارد. آنکه دندان او ریزیده باشد. آنکه دندان ندارد. (مهذب الاسماء). دندان ریزیده . (تاج المصادر بیهقی ). || کعب ادرم ؛ آنکه بسبب پیه و گوشت حجم [ کذا ] آن معلوم نشود. (منتهی الارب ). آنکه شتالنگ وی پنهان بود ازبسیاری گوشت . از فربهی قاب پا نمودار نشده . آنکه کعب او پوشیده باشد بگوشت . آنکه بژول وی پنهان بود از گوشت . (تاج المصادر بیهقی ). ج ، دُرم . || الأدرم من العراقیب ؛ الذی عظمت ابرته . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله