ترجمه مقاله

ادریس

لغت‌نامه دهخدا

ادریس . [ اِ ] (اِخ ) علوی بن ادریس بن عبداﷲبن حسن بن علی . آنگاه که سلیمان بن حرز شمّاخ ادریس بن عبداﷲ پدر صاحب ترجمه را بزهر بکشت او در شکم مادر بود و دو ماه پس از مرگ پدر متولد شد. یکی از ممالیک آزادکرده ٔ ادریس بن عبداﷲ موسوم به راشد بعنوان وصی ادریس صاحب ترجمه ، امور ملک را در دست گرفت و آنگاه که این کودک بزاد خلق را به بیعت او داشت و چون کودک بسن تمیز رسید او را بعلم و هنر و اصول اداره و حسن سیاست تعلیم و تربیت کرد و ابراهیم بن الاغلب در 186 هَ . ق . راشد را بکشت و تعلیم و تربیت ادریس بن ادریس را به ابوخالد یزیدبن الیاس عبدی احاله کرد و ادریس در سال 188هَ . ق . زمام امور ملک در دست گرفت و در مغرب اقصی بقلمرو حکومت خویش توسعه داد و خلقی کثیر از برابره بدست او مسلمانی گرفتند و بر قوت دولت خویش بیفزود و شهر فاس را بناکرد و مقر حکومت خویش ساخت و بانی جامع شرفا نیز اوست . بزمان او در مغرب اقصی نام خلفای عباسی را از خطبه بیفکندند و ابراهیم بن اغلب بر حسب امر خلیفه ٔ بغداد بمنع ترقی و تعالی دولت ادارسه چه بجنگ و چه به دسائس کمر بسته لکن توفیق نیافت و مردمی بسیار از اندلس و سائر جهات بحکومت عادلانه ٔ ادارسه التجاء جستند و صاحب ترجمه پس از 25 سال حکومت مستقل بسال 213 درگذشت و پسرش محمد جای او گرفت . (قاموس الاعلام ترکی ).
ترجمه مقاله