ترجمه مقاله

ادمان

لغت‌نامه دهخدا

ادمان . [ اِ ] (ع مص ) پیوسته کاری کردن . (تاج المصادر بیهقی ). پیوسته و همواره کردن چیزی را. دائم کردن کاری را. (غیاث اللغات ) :
رفتن تیر شاه برسم گور
هست از ادمان نه از زیادی زور.

نظامی .


و در کار عشرت و ادمان تلهی ، گوئی نصیحت قهستانی را بسمع قبول استماع نموده :تمتع من الدنیا... (جهانگشای جوینی ).
- ادمان خمر ؛ پیوسته خوردن شراب . مداومت شراب . استلاج . دائم الخمر بودن . پیوسته خوردن می را. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله