ترجمه مقاله

ادیپ

لغت‌نامه دهخدا

ادیپ . [ اُ ] (اِخ ) ادیپوس . پسر لائیوس پادشاه شهر تِبِس . چون غیب گویان خبر داده بودند که ادیپوس عاقبت شوی مادر خواهد شد و پدر را خواهد کشت او را از تِبِس طرد کرده روی کوهی گذاشتند و چوپانی او را تربیت کرد. و چون از گفته ٔ غیب گویان آگاه شد پیوسته از ملاقات پدر و مادر گریزان بود. اتفاق را روزی در تنگه ٔ فوسیس با پدر دچار آمد وندانسته او را بکشت پس از آن بدروازه ٔ شهر تِبِس رسید و آنجا با ابوالهول (اسفنکس ) مصادف گردید ابوالهول از کسانی که عزم ورود بشهر داشتند معمائی می پرسید و هر کس را که از جواب عاجز می ماند میخورد. از ادیپوس پرسید کدام جانور است که بامدادان با چهار پا و درمیانه ٔ روز با دو پا و شامگاهان با سه پا راه رود. ادیپوس گفت : انسان است که در کودکی با چهار پا و در جوانی با دو پا و در پیری با سه پا یعنی با دو پای وعصائی حرکت میکند، پس اسفنکس را بکشت و بشهر تِبِس درآمد و چون بر اسفنکس غالب شده بود بسلطنت رسید و باز ندانسته با مادر مزاوجت کرد و از او چهار پسر آورد. خدایان تِبِس از جنایات او در خشم شدند و آن شهر را بطاعون مبتلی ساختند و سرانجام ادیپوس از قتل پدرو مزاوجت مادر آگاه شد و چشمان خویش را بیرون کرد ورو به بیابان نهاد. (لغت نامه ٔ ترجمه ٔ تمدن قدیم ).
ترجمه مقاله