ترجمه مقاله

اذن

لغت‌نامه دهخدا

اذن . [ اُ ذُ ] (اِخ )یکی از جبال بنی ابی بکربن کلاب . || قاره ای بسماوه که از آنجا سنگ آسیا برند. (معجم البلدان ).
ترجمه مقاله