ترجمه مقاله

اراحة

لغت‌نامه دهخدا

اراحة. [ اِ ح َ ] (ع مص ) اِراحت . در باد درآمدن . || رسیدن ، چنانکه خیری از کسی بدیگری . || رد کردن حق کسی را. حق بمستحق رسانیدن . حق کسی با وی دادن . (تاج المصادر بیهقی ). || راحت رسانیدن . آسایش دادن . (غیاث اللغات ). برآسایانیدن . (زوزنی ) (تاج المصادر). || آسودن . (غیاث اللغات ). برآسودن . (تاج المصادر بیهقی ). || بازگردانیدن شتران را به مُراح . شبانگاه آوردن ستور. چهارپای را شبانگاه به مأوی بردن . چهارپای با مأوی بردن شبانگاه . (تاج المصادر). || شب چرانیدن ستور. بشب چرانیدن . (غیاث ). || مردن . (منتهی الارب ). بمردن . (تاج المصادر بیهقی ). || دم سرد زدن . (منتهی الارب ). نفس کشیدن . || شادمان و صاحب راحت شدن . (منتهی الارب ). || دریافتن بوی . بوی چیزی شنیدن .
- اراحة صید ؛ یافتن صید بوی مردم را.
|| اراحه ٔ ماء یا لحم ؛ بوی گرفتن . (منتهی الارب ). گندا شدن . (تاج المصادر بیهقی ). گنده شدن . (غیاث ). گندیده شدن . (آنندراج ). || بازگشتن و بجای آمدن دل بعدماندگی .
ترجمه مقاله