ترجمه مقاله

ارتجاج

لغت‌نامه دهخدا

ارتجاج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) لرز. لرزه . لرزیدن . (زوزنی ) (منتهی الارب ). زلزال . زلزله . رجف . رجفه . جنبیدن . (زوزنی ) (منتهی الارب ). تزعزع . اضطراب . اهتزاز :
گفت ای غر تو هنوزی در لجاج
می نبینی این تغیر و ارتجاج .
مولوی (داستان رنجور شدن استاد معلّم به وهم ).
|| موج زدن دریا. و منه الحدیث : من رکب البحرین یرتج فلاذمة له ؛ ای اذا اضطربت امواجه . || بند کردن در. || بند گردیدن . (منتهی الارب ). || آشفتن .
ترجمه مقاله