ترجمه مقاله

ارتفاق

لغت‌نامه دهخدا

ارتفاق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) تکیه کردن بر آرنج . (منتهی الارب ). بر مرفق تکیه کردن . بر آرنج تکیه کردن . (غیاث ). بر وارن تکیه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || تکیه کردن بر نازبالِش . بر مرفقه تکیه کردن . || ارتفاق حوض ؛ پر گردیدن آن . || بچیزی یاری گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || رفیق بودن . رفاقت کردن .قوله تعالی : «... و حسنت مرتفقاً». (قرآن 31/18).
ور کند نرمی نفاقی م یکند
زاستمالت ارتفاقی میکند.

مولوی .


چونکه هر جزوی بجوید ارتفاق
چون بود جان عزیز اندر فراق .

مولوی .


|| طلب رفیق کردن . (منتهی الارب ). || بچیزی منفعت گرفتن .
ترجمه مقاله