ترجمه مقاله

اردشیر

لغت‌نامه دهخدا

اردشیر. [ اَ دَ / دِ ] (اِخ ) بهمن بن اسفندیار پدر داراب (در داستانهای ایرانی ) و او را بهمن نیز نام بود. (مؤید الفضلاء). چون جدش گشتاسب او را بسیار دلیر دید بدین لقب ملقب کرد. (غیاث اللغات ) (برهان قاطع). کی بهمن پسر اسفندیار بود و مادرش را نام استور بودو از فرزندان طالوت الملک ، و نام او اردشیر بود که اردشیر درازانگل خواندندی او را و به بهمن معروفست و او را درازدست نیز گویندسبب آنک بر پای ایستاد و دست فروگذاشتی از زانوبند بگذشتی و اندرین معنی فردوسی از شاهنامه گفته است :
چو بر پای بودی سرانگشت او
ز زانو فروتر بدی مشت او
و بروایتی گویند درازانگل از بهر آن گفتند که غارت بدور جایگاه کردی و مشرق و روم ، و اورا پسری بود نامش ساسان و دختری همای و دختر راحب از نسل رحبعم بن سلیمان بزنی کرد نام او ابردخت و او از جمله ٔ اسیران بیت المقدس بود و سبب او را بهمن فرمود که بیت المقدس آباد بازکردند. (مجمل التواریخ و القصص ص 30).
بهمن بن اسفندیار سخت کریم و نیکوسیرت بود و او را اردشیر بهمن درازدست گفتندی از آنچ بسیار ولایتها بگرفت و برفت و سیستان بغارتید و شهر رستم بکند و خراب کرد بکینه ٔ آنچ با پدرش کرده بودند و پدرش و برادرش را بکشت و تاختن به ارومیه کرد با لشکرهای بی اندازه وخراج بر ایشان نهاد و بخت نصر اصفهبد عراق و شام بود از قبل او همچنانک از قِبل پدرش و جدش ، و رسولی ازآن بهمن به بیت المقدس شده بود و زعیمی کی جهودان رابود آن رسول را بکشت پس بهمن بخت النصر را بفرستاد تا انتقام کشید و آن زعیم را و خلقی را بکشت و یکی بود سینا نام او را بر ایشان گماشت و لقب او صیدقیا داد و چون بخت النصر ببابل آمد آن صیدقیا آنجا بیت المقدس خلاف او کرد و عصیان نمود پس بخت النصر بازگشت و صیدقیا را بگرفت و بیت المقدس بغارتید پسری را کی از آن صیدقیا بود بنوا داشت و کور کرد و پس بکشت و جهودان را از بیت المقدس آواره گردانید و هیکل بکند و بعد ازآن چهل سال بزیست ، و چون بخت النصر گذشته شد پسری داشت نمرود نام یکچندی بجای پدر بنشست و بعد ازو پسری داشت بلت النصر نام همچنین منصب پدر داشت اما کار ندانست کردن و بهمن او را عزل فرمود و بجای او کیرُش رابگماشت و تمکین داد فرمود تا بنی اسرائیل را نیکو دارد و ایشان را باز جای خویش فرستد و هر که را بنی اسرائیل اختیار کند بر ایشان گمارد ایشان دانیال را علیه السلم اختیار کردند و این کیرُش را نسبت این است ، کیرُش بن احشوارش بن کیرش بن جاماسب بن لهراسب ، و مادر این کیرُش دختر یکی بود از انبیاء بنی اسرائیل نام این مادر اواشین گفتندی و برادر مادرش او را توریة آموخته بود و سخت دانا و عاقل بود و بیت المقدس را آبادان کرد بفرمان بهمن و هر چه از مال و چهارپایان و اسباب بنی اسرائیل در خزانه و در دست کسان بخت النصر و در خزانه ٔ بهمن مانده بود با ایشان داد، و بعضی از اهل تواریخ گفته اند که در کتابی از آن پیغمبر بنی اسرائیل یافته اند کی ایزد عزوجل وحی فرستاد به بهمن کی من ترا برگزیدم و مسیحی گردانیدم باید کی ختنه کنی خویشتن را و شرع کاربندی و بنی اسرائیل را نیکو داری و باز بیت المقدس فرستی و بیت المقدس را آبادان گردانی و او همچنین کرد و این توفیق یافت و نام آن کتاب کورش است ، و مادر بهمن از فرزندان طالوت پیغمبر علیه السلام بودست و دختری از نژاد راخبعم بن سلیمن علیه السلام زن او بود راحب نام و برادرش زربابل را مدتی ملک کنعان و بنی اسرائیل داده بود تا آنگاه کی گذشته شد، و شهرفسا از پارس و شهری کی آنرا بشکان گویند و جهرم و آن اعمال بهمن بنا کرد، و مدت ملک او صد و دوازده سال بود و چون گذشته شد از وی پنج فرزند ماند دو پسر یکی ساسان دیگر دارا و سه دختر یکی خمانی دیگر فرنگ سه دیگر بهمن دخت ، اما ساسان با آنک عاقل و عالم و مردانه بود رغبت بپادشاهی نکرد و طریق زهد سپرد و در کوه رفت ، و دارا طفل بود شیرخواره پس پادشاهی بر خمانی کی دختر بزرگتر بود قرار گرفت ، و قومی گفته اند دارا پسر خمانی بود از پدرش بهمن و چون او را وفات آمد دارا هنوز نزاده بود و مادرش پادشاهی میراند تا او بزرگ شد و روایت اول درست تر است . (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ کمبریج صص 52 - 54). قفطی در تاریخ الحکماء (ص 18) در ترجمه ٔ افلاطون آرد: و عرف افلاطون و شهر فی زمن ارطخشاست من ملوک الفرس و هوالمعروف بالطویل الید و هو بشتاسف الملک الذی خرج الیه ذرادشت و اﷲ اعلم وارطخشاست مبدل ارتخشتر و اردشیر است . ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء (ج 1ص 27) گوید: قال جالینوس ان ابقراط لم یجب احد ملوک الفرس العظیم الشان المعروف عندالیونانیین بارطخسشث (کذا) و هو اردشیر الفارسی جدّ دارابن دارا فانه عرض فی ایام هذاالملک للفرس و باء فوجه الی عامله بمدینة فاوان أن یحمل الی ابقراط مائة قنطار ذهباً و یحمله بکرامة عظیمة و اجلال و ان یکون هذا المال تقدمة له و یضمن له اقطاعاً بمثلها و کتب الی ملک الیونانیین یستعین به علی اخراجه الیه و ضمن له مهادنة سبع سنین متی أخرج ابقراط الیه فلم یجب ابقراط الی الخروج عن بلده الی الفرس فلما الح علیه ملک الیونانیین فی الخروج قال له ابقراط لست أبذل الفضیلة بالمال و لما علل بردقس الملک من امراض مرضها لم یقم عنده دهره کله و انصرف الی علاج المساکین و الفقراء الذین کانوا فی بلدته و فی مدن أخر و ان صغرت و دار هو بنفسه جمیع مدن الیونانیین حتی وضع لهم کتاباً فی الاهویة و البلدان قال جالینوس و من هذه حاله لیس انما یستخف بالغنی فقط بل و بالحفض و الدعةو یؤثر التعب و النصب علیها فی جنب الفضیلة (و من بعض التواریخ ) القدیمة ان بقراط کان فی زمن بهمن بن اردشیر و کان بهمن اعتل فانفذ الی اهل بلد بقراط یستدعیه فامتنعوا من ذلک و قالوا ان اخرج بقراط من مدینتنا خرجنا جمیعاً و قتلنا دونه فرق لهم بهمن و اقره عندهم - انتهی .
بعد از گشتاسب نوبت سلطنت به بهمن رسید که او را در داستانها اردشیر درازدست نیزگفته اند. در این روایت یک اردشیر جانشین سه اردشیر شده است و اموری که به او نسبت میدهند مربوط به اردشیر هخامنشی است . راجع به اردشیر داستانی گفته شده است که اسم او بهمن بوده و لقب درازدست داشته و دختر خود را تزویج کرده است . درتاریخ میخوانیم که از اردشیرهای هخامنشی ، اسم اردشیر سوم وهوکا و لقب اردشیر اول درازدست بود و اردشیر دوم موافق نوشته ٔ پلوتارک عالم یونانی ، دختر خود ((آتس سا)) را ازدواج کرد. راست است که بهمن از وهومنه می آید نه از وهوکا، ولی در داستانگوئی تصحیف وهوکا یا تبدیل آن به بهمن تعجبی ندارد اما اینکه سه اردشیریکی شده اند طبیعی است و نظایر آن بسیار است . سلطنت طولانی خارق عادت اردشیر از این جهت است که وی جایگیرسه اردشیر شده . استعمال اسم همای بجای ((آتس سا)) از اینجاست که موافق اوستا همای نامی دختر گشتاسپ بوده و معلوم است که این اسم از این جهت که در کتاب مقدس زرتشتیان ضبط شده در موقع جمعآوری داستانها در زمان ساسانی مأنوس تر و بخاطرها نزدیک تر از اسم ((آتس سا)) بوده اگرچه ((هوتااس سا)) نامی هم دختر دیگر گشتاسپ بوده ولی اسم اولی بمراتب از اسم دومی کوتاه تر ومأنوس تر بوده یکی از دلایل این نظر آنکه تقریباً شش قرن بعد زن شاپور برادر اردشیر بابکان (اول ) هم همای نام داشته . سلطنت همای بهیچوجه مطابقت با تاریخ ندارد. اسم او را در داستانها داخل کرده اند تا جای خالی سه اردشیر راکه یکی شده اند پُر نمایند و بعضی از محققین بر این عقیده اند که کارهای سمیرامیز ملکه ٔ داستانی آسور را به او نسبت داده اند. (داستانهای ایران قدیم تألیف پیرنیا ص 123- 124). قفطی در تاریخ الحکماء ص 91 آرد: و کان [ بقراطبن ایراقلس ] فی زمن اردشیر من ملوک الفرس و هو جدّ دارابن دارا و ذکر جالینوس فی رسالته التی ترجمها عن الفاضل بقراط ان ّ اردشیر دعاه الی معالجته من مرض عرض له فأبی علیه اذ کان اردشیر عدواً للیونانیین و ان ملکین من ملوک یونان دعاه کل واحد منهما الی علاج نفسه فاجابهما الی ذلک اذ کانا حسنی السیرة و لما عوفیا من مرضیهما لم یقم عندهما تنزّها عن الدّنیا و أهلها و قیل ان ّ اردشیر لما اشتد مرضه بذل لبقراطألف قنطار من الذهب علی أن یحضر الیه و یعافیه من مرضه فأبی علیه بقراط و لم یجب سوءاله - انتهی . و رجوع به ایران باستان ص 907 و رجوع به ریوندست شود.
ترجمه مقاله