ترجمه مقاله

ارسال المثل

لغت‌نامه دهخدا

ارسال المثل . [ اِ لُل ْ م َ ث َ ] (ع اِ مرکب ) (از صنایع بدیعی ) یکی از جمله ٔ بلاغت آن است که شاعر اندر بیت حکمتی گوید، آن به راه مثل بود، چنانکه عنصری گوید (مجتث ):
گناه دشمن پوشد چو چیره گشت بعفو
بچیرگی در، عفو از شمایل حکماست
عجب مدار ز من گر مدیح او گویم
که هر که گوید جز من بمدح او گویاست
ز فضل مخبر و منظر بر او گوا بس کن
که آشکاره ٔ مرد از نهان مرد گواست
بسان آب و گیا خدمتش قرار دلست
بلی دل آنجا گیرد قرار کاب و گیاست
مدار نام نکو گرد فعل نیک بود
که فعل نیکو فضلست و نام نیک زکاست .
شهید گوید (خفیف ):
عذر با همت تو بتوان خواست
پیش تو خامُش و زبان کوتاه
همت شیر از آن بلندتر است
که دل آزار باشد از روباه .
قمری گوید (مضارع ):
زلفت همی بپیچد و بامن بدی کند
نشگفت اگر بپیچد هر که او کند بدی .
(ترجمان البلاغه محمدبن عمر الرادویانی صص 83-84).
رشید وطواط گوید: این صنعت چنان بود که شاعر در بیت مثل آرد، تازی . بوفراس گوید:
تهون علینا فی المعالی نفوسنا
و من نکح الحسناء لم یغلها المهر.
متنبی راست :
وحید من الخلاّن فی کل ّ بلدة
اذا عظم المطلوب قل ّ المساعد
تبکی علیهن ّ البطاریق فی الدّجی
و هن ّ لدینا ملقیات کواسد
بذا قضت الایام ما بین اهلها
مصائب قوم عند قوم فوائد.
مراست این قطعه :
تحیرنی من طرفه لحظاته
و هل فی الوری من لایحیره الحسر
اری منه جمراً مضرماً فی جوانحی
و کل ّ محب فی جوانحه جمر
لقد عیل فی الاحزان صبری کله
و من خالف الاحزان خالفه الصبر
عشقت و قلبی ضاع فی العشق سرّه
و فی ای ّ قلب یجمع العشق و السرّ.
مثال از شعر پارسی بُلمعالی رازی گوید:
نادیده روزگارم زان کاردان نیم
آری بروزگار شود مرد کاردان .
دیگر مسعودسعد گوید:
دردا وحسرتا که مرا چرخ دزدوار
بی آلت و سلاح بزد راه کاروان
چون دولتی نمود مرا محنتی فزود
بی گردن ای شگفت نبوده ست گردران .
مراست :
عالم از بهر تو پیماید خداوند هنر
حادثات بحر غواص از پی گوهر کشد.

(حدائق السحر فی دقائق الشعر صص 55-56).


((اگر [ شاعر ] مثلی سایر در شعر خویش تضمین کند آنرا ارسال المثل خوانند، چنانک عنصری گفته است :
چنین نماید شمشیر خسروان آثار
چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار.
و همو گفته است و بیشترمصاریع امثال است :
فعل آلوده گوهر آلاید
از خم سرکه سرکه پالاید
هر کجا گوهری بدست بدیست
بدگهر نیک چون تواند زیست
بد ز بدگوهران پدید آید
هر کسی آن کند کزو زاید.))
(المعجم فی معاییر اشعارالعجم چ طهران ص 222).
شاعر بیتی آرد که مشهور باشد از جهت تأیید کلام .
مثال :
خیال حسنت از بالین دل جائی نرفت امشب
چراغ خانه ٔ بیمار آری تا سحر سوزد.

نامی صفاهانی .


بدور خط تو دایم ز دیده ریزم اشک
که هست موجب باران چو مه زند خرگاه .
در زلف چین فکند و مرادل ز دست برد
چون شام بشکفد سفری بار میکند.))

(آنندراج از مطلعالسعدین وارسته ).


دل بیش کشد رنج چو دلبر دو شود
سر گردد رنجور چو افسر دو شود
مستی آرد باده چو ساغر دو شود
گردد کده ویران چو کدیور دو شود.

مسعودسعد.


زن ، زن ز وفا شود ز زیور نشود
سر، سر ز دها شود ز افسر نشود
بی گوهر گوهری ز گوهر نشود
سگ را سگی از قلاده کمتر نشود.

سنائی .


ترجمه مقاله