ترجمه مقاله

ارسلان خان

لغت‌نامه دهخدا

ارسلان خان . [ اَ س َ ] (اِخ ) قیالیغ در عهد گورخان ، حاکم المالیغ و قیالیغ و فولادبود و شحنه ٔ گورخان با او در حکومت یار بود و چون دولت گورخان روی بتراجع نهاد و اصحاب اطراف ملک او دم عصیان زدند، سلطان ختن نیز با او یاغی شد. لشکر بجانب او کشید و از ارسلان خان نیز مدد خواست و غرض کشتن او داشت تا اگر او نیز چون امرای دیگر سرکشی کند، دفع کلی او کند و اگر اجابت نماید اما جانب مسلمانان رعایت کند و در کار ختن مبالغت نکند هم بدان بهانه او را از ربقه ٔ حیاة بیرون کشد. ارسلان خان مطاوعت نمودو بنزدیک او مبادرت جست . یکی بود از امرای گورخان شمورتیانکو نام ، با او از قدیم مصادقت و مصافاتی تمام داشت ، او را از اندیشه ٔ گورخان اعلام داد و گفت اگر او قصدی پیوندد، خانه و فرزندان نیز مستأصل کلی شوند و صلاح فرزندان تو آنست که داروئی بخوری و خود را از غصه ٔ روزگار شوم بازرهانی تا من وسیلت شوم و جای تو بر پسر مقرر کنم . چون مهرب و ملجای دیگر نبود، بدست خود داروئی مهلک تجرع کرد و جان تسلیم . شمور چنانک ضامن گشته بود محل او را بر پسرش مقرر کرد و به اعزاز او را بازگردانید و شحنه ای در مصاحبت او بفرستاد.(جهانگشای جوینی چ لیدن ج 1 ص 48 ح ، 56، 58، 63).
ترجمه مقاله