ارعاد
لغتنامه دهخدا
ارعاد. [ اِ ] (ع مص ) ترسانیدن . (منتهی الأرب ). تهدید کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || وعده ٔ بد کردن . (منتهی الأرب ). || لرزانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || رسیدن کسی را رعد و برق .(منتهی الأرب ). || غریدن . بارعد شدن آسمان . (تاج المصادر بیهقی ). || لرزه گرفتن کسی را. (منتهی الأرب ). || ریزان گردیدن : اُرعِدَ الکثیب ؛ ریزان گردید تل ریگ . (منتهی الأرب ).