ارغاب
لغتنامه دهخدا
ارغاب . [ اَ ] (اِ) جوی آب . رودخانه . (ب-رهان ) (آنندراج ). ارغا. (جهانگیری ) (برهان ) :
فرازش پراز خون چو کوه طبرخون
نشیبش ز اشکم چو ارغاب و آغر.
ز هر دو دیده دو ارغاب خون شده ست روان .
آنکه از عشوه های او ارغاب
میدهد تشنه را فریب سراب .
فرازش پراز خون چو کوه طبرخون
نشیبش ز اشکم چو ارغاب و آغر.
عمعق .
ز هر دو دیده دو ارغاب خون شده ست روان .
سوزنی .
آنکه از عشوه های او ارغاب
میدهد تشنه را فریب سراب .
سیف (از فرهنگ رشیدی ).