ترجمه مقاله

ارقنای

لغت‌نامه دهخدا

ارقنای . [ ] (اِخ ) (امیر...) در اواخر سنه ٔ عشرین و سبعمائه (720 هَ . ق .) که سلطان ابوسعید (آخرین پادشاه ایلخانی ) هنوز در قشلاق قراباغ بود، قاصدان از طرف گرجستان رسیدند و چنین تقریر کردند که امیرارقنای ، غزان اوغلان پسر طغرلچه را در پناه خود گرفته است و تمرد و عصیان آغاز کرده ، مردم رابخود دعوت میکند و چند قلعه در آن نواحی عمارت کرده است و از بهر خود حصار محکم و ذخایر بسیار ترتیب داده . سلطان ابوسعید بهادر، فولادقبا را مقرر گردانید که با ده هزار سوار بدان طرف رود، حصارهای ایشان خراب کرده و حرکاتی که از ایشان در وجود آمده است ، انتقام آن از ایشان بکشد. چون امیرپولادقبا بدان موضع رسید، قلعه ٔ ایشان را محاصره کرد. بعد از دو سه روز که جنگ کردند، اهل قلعه عاجز شدند. ارقنای از پولادقبا امان طلبید. او را امان داد از قلعه بیرون آمد. غزان بیرون نمی آمد لشکر در اندرون قلعه رفتند و او را بسته پیش امیرپولادقبا آوردند. امیرپولادقبا فرمود تا او را بقتل آوردند، و از آن جا مظفر و منصور مراجعت کرد. (ذیل جامعالتواریخ رشیدی تألیف حافظ ابرو ص 113).
ترجمه مقاله