ترجمه مقاله

ارم

لغت‌نامه دهخدا

ارم . [ اَ ] (ع مص )خوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). خوردن تمام آنچه بر خوان باشد. خوردن همه ٔ آنچه هست بر خوان و جز آن : ارم ما علی المائدة؛ خورد آن چه در خوان بود و نگذاشت از آن چیزی را. (منتهی الأرب ). || دندان بر چیزها نهادن . (تاج المصادر بیهقی ). گزیدن بدندان : ارم علی الشی ٔ؛ گزید بدندان این چیز را. || بستن چیزی را. سخت بستن : ارم الشی ٔ؛ بست این چیز را. || سخت تافتن ، چنانکه رسن را: ارم الحبل . (منتهی الأرب ). نیک تافتن رسن . (تاج المصادربیهقی ). ریسمان (را) تابیدن . (کنزاللغات ). || نرم کردن کسی را. نرم گردانیدن . || تمام کردن همه را، چنانکه قحطسال : ارمت السنة القوم ؛ خورد سال قحط قوم را و نگذاشت از آنها یک کس را. || فنا شدن ، چنانکه مال . (از منتهی الأرب ).
ترجمه مقاله