ترجمه مقاله

ارناف

لغت‌نامه دهخدا

ارناف . [ اِ ](ع مص ) بشتافتن . شتافتن . (منتهی الارب ): ارنف الرجل . || سست کردن ستور گوش را از ماندگی . (منتهی الارب ). گوش فرواوکندن اشتر از ماندگی . (تاج المصادر بیهقی ): کان اذا نزل علیه الوحی و هو علی القصواء تذرف عیناها و ترنف باذنیها من ثقل الوحی . (حدیث ). || ارناف بعیر؛رفتن و جنبانیدن سر را پس پیش درآمدن پوست سر او.
ترجمه مقاله