ترجمه مقاله

ارنب

لغت‌نامه دهخدا

ارنب . [ اَ ن َ ] (ع اِ) خرگوش . (صراح ) (غیاث ). توشقان . دوشان . خرگوش نر یا خرگوش ماده . و یا خرگوش ماده را ارنب و نر را خزز گویند. (منتهی الارب ). ج ، اَرانِب ، اَران . (منتهی الارب ). ارنب بالیونانیة لاغوس و اللطینیة لابره و العربیة خزز و البربریة بابرزست و السریانیة أرنبا و العبریة أرنبست و الاغریقیة و الفارسیة لغوس . رجوع به تذکره ٔ ضریرانطاکی و البیان و التبیین چ سندوبی ص 33 و 34 و 40و 118 و رجوع به ارنب بری و خرگوش شود :
بی فروغت روز روشن هم شب است
بی پناهت شیر اسیر ارنب است .

مولوی .


- ارنب اهلی ؛ خرگوش رام .
|| کلا کموش کوتاه دم . (منتهی الارب ). || نوعی از زیور. (منتهی الارب ). قسمی از زیور زنان . || سربینی مردم . (مهذب الاسماء). ارنبة. || ریگ پشته . (کنز اللغات ). پشته ٔ ریگ . (منتخب اللغات ). || نام گیاهی است . (کنز اللغات ) (کشف اللغات ) (شمس اللغات ) (منتخب اللغات ). داروئی است .(مؤید الفضلاء از زفان گویا). || گورخر. (مؤید الفضلاء از دستور).
ترجمه مقاله