ترجمه مقاله

ارویس

لغت‌نامه دهخدا

ارویس . [ اَرْ ] (اِ) تخته ای را گویند که فارسیان اسباب پرستش را بر بالای آن گذارند، به این معنی باشین نقطه دار هم بنظر آمده است . (برهان ). در اصطلاح زرتشتیان ((اورویس گاه )) سنگ بزرگی است چهارگوشه که درمراسم دینی آلات مخصوصه ای از قبیل هاون و دسته ٔ هاون و برسمدان و طشت و ورس را بر روی آن می نهند. (مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی ص 195). || ریسمانی را نیز گفته اند که از موی بز تافته باشند.(برهان ). در گیلکی ((وریس )) و در دزفولی ((وِرِس )) طنابی را گویند که از خوشه های خشکیده ٔ برنج تافته باشند و در اصطلاح زرتشتیان ((ورس )) ریسمانی است که از موی گاو بافته شود و شاخه های برسم را با آن بهم پیوندند. (مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی ص 195).
ترجمه مقاله