ترجمه مقاله

ارچه

لغت‌نامه دهخدا

ارچه . [ اَ چ ِ ] (حرف ربط مرکب ) مخفف اگرچه ، حرف شرط. هرچند. وقتی هم که :
تن خنگ بید ارچه باشد سپید
بتری و نرمی نباشد چو بید.

رودکی .


ز مادر همه مرگ را زاده ایم
همه بنده ایم ارچه آزاده ایم .

فردوسی .


گوش مالیدن و زخم ارچه مکافات خطاست
بی خطا گوش بمالش بزنش چوب هزار.

منوچهری .


زن ارچه زیرک و هشیار باشد
زبون مرد خوش گفتار باشد.

(ویس و رامین ).


زن ارچه خسرو است ار شهریاری
و یا چون زاهدان پرهیزکاری ...

(ویس و رامین ).


زن ارچه دلیر است و با زور دست
همان نیم مرد است هرچون که هست .

اسدی .


نظم ارچه بمرتبت بلند است
آن علم طلب که سودمند است .

نظامی .


ترجمه مقاله