ازایراک
لغتنامه دهخدا
ازایراک . [ اَ زی ] (حرف ربط مرکب ) (مرکب از: ازیرا + که ) اَزیراک . رجوع به ازیرا شود :
دل ز بدیها بدین بشوی ازایراک
پاک شود دل بدین چو جامه بصابون .
از همنفسان نیست مرا روزی ازایراک
درروزن من هم نرود صورت مهتاب .
دل ز بدیها بدین بشوی ازایراک
پاک شود دل بدین چو جامه بصابون .
ناصرخسرو.
از همنفسان نیست مرا روزی ازایراک
درروزن من هم نرود صورت مهتاب .
خاقانی .