ترجمه مقاله

ازداجة

لغت‌نامه دهخدا

ازداجة. [ اَ ج َ ] (اِخ ) بطنی از بطون برانس از برابره در مغرب اوسط ناحیه ٔ وهران و ایشان را وزداجة هم گویند، و آنها بسیاربودند و در فتنه ها و جنگ ها دست داشتند و آنگاه که ناصرمغرب را به یعلی بن محمد الیغرنی داد وی بازداجه رفت و ایشان را در جبل کیدرة محصور کرد و غالب شد و جمع ایشان بپراکند و این واقعه به سال 343 هَ . ق . بود، و او سپس به وهران شد و آنجا را نیز بعنف بستد و آتش زد و آن ناحیت را به اندلس ملحق ساخت . از جمله مردم ازداجه ، حزرون بن محمد از بزرگان اصحاب منصوربن ابی عامر و پسر وی مظفر است . (ضمیمه ٔ معجم البلدان ).
ترجمه مقاله