ترجمه مقاله

ازرمیدخت

لغت‌نامه دهخدا

ازرمیدخت . [ اَ زَ دُ ] (اِخ ) آزرمیدخت . نام دختر پرویز که لشکر بدوبیعت کردند و ششماه ملک راند. (برهان ). و رجوع به آزرمیدخت شود. || نام شهری که ازرمیدخت بناکرده است . (برهان ). یاقوت گوید که این شهر بنام ملکه ٔ اواخر عهد ساسانی نامیده شده و آن شهرکی است قرب قرمسین (کرمانشاه ) و من از کسی آنرا بتقدیم راء بر زاء شنیده ام و گویا درست همان باشد. (معجم البلدان ).
ترجمه مقاله