از آن پس
لغتنامه دهخدا
از آن پس . [ اَ پ َ ] (ق مرکب ) بعد. سپس :
دل و جنگ و کین را بیکسو نهاد
وز آن پس نکرد او ز پیکار یاد.
وز آن پس بزرگان شدند انجمن
ز آموی تا شهر چاچ و خُتن .
وز آن پس بدو گفت کز میمنه
سواران بسیار و پیل و بنه ...
دل و جنگ و کین را بیکسو نهاد
وز آن پس نکرد او ز پیکار یاد.
فردوسی .
وز آن پس بزرگان شدند انجمن
ز آموی تا شهر چاچ و خُتن .
فردوسی .
وز آن پس بدو گفت کز میمنه
سواران بسیار و پیل و بنه ...
فردوسی .