ترجمه مقاله

اسبهبذ

لغت‌نامه دهخدا

اسبهبذ. [ اِ ب َ ب َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) اسبهبد. اسپهبذ. اسپاهبذ (از: اسپاه ، سپاه و لشکر + بذ، مزید مؤخر) بمعنی فرمانده سپاه و قائد عسکر و معرب آن اسفهبذ و صبهبذ است . (المعرب جوالیقی ص 218). || نامی که ملوک طبرستان بدان اختصاص داشتند و یاقوت گوید اکثر آنرا بصاد تلفظ کنند و این نام مانند کسری برای پادشاهان ایران و قیصر برای پادشاهان روم است . (معجم البلدان ).
ترجمه مقاله