ترجمه مقاله

استبسال

لغت‌نامه دهخدا

استبسال . [اِ ت ِ ] (ع مص ) بر جنگ دل نهادن تا بکشد یا کشته گردد. (منتهی الارب ). تن بر مرگ یا بر زخم نهادن . (تاج المصادر بیهقی ). خویشتن را در هلاک افکندن . (زوزنی ): استبسل نفسه للموت ؛ بر مرگ دل نهاد. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله