ترجمه مقاله

استجداد

لغت‌نامه دهخدا

استجداد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نو گردانیدن . (منتهی الارب ). نو گرفتن . (زوزنی ). بنو گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ): چون فاتحه ٔ آن محنت پیدا شد و جمعی از معارف ماوراءالنهر بلذت استطراف و استجداد نائل شدند و از تطاول و تمادی ایّام آل سامان ملالت نمودند... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 صص 112 - 113). مکاتبه ٔ دیگر رسانیدند مشتمل بر استیناف مصادقت و استجداد احکام موافقت ... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 175).
ترجمه مقاله