ترجمه مقاله

استداء

لغت‌نامه دهخدا

استداء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دراز کردن دست بسوی ...: استدی الیه بیده ؛ دراز کرد دست را بسوی او. (منتهی الارب ). دست یازیدن به . || بازی کردن ، چنانکه کودک با گردو: استدی الصبی بالجوز. (منتهی الارب ). || خوی کردن اسب . (منتهی الارب ). عَرق کردن اسب .
ترجمه مقاله