ترجمه مقاله

استدبار

لغت‌نامه دهخدا

استدبار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) استدبار امر؛ در آخر کار نگریستن چیزی را که در اوّل آن ندیده بود. (منتهی الارب ). آخر کار را ملاحظه و اندیشه کردن ، از پس دیدن امری که از پیش ندیده بود. || اختیار کردن چیزی را. (از منتهی الارب ). || ضد استقبال . (منتهی الارب ). از پی فراشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || از پی کسی بر ستور نشستن . (تاج المصادر بیهقی ). || پشت کردن . || (اصطلاح فقه ) پشت بقبله بودن .
ترجمه مقاله