ترجمه مقاله

استدفاف

لغت‌نامه دهخدا

استدفاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) استدفاف امر؛ تمام و مهیّا و راست شدن کار. (منتهی الارب ). استذناب . (زوزنی ). || ممکن بودن . آسان بودن . یقال : خذ ما استدف لک ؛ یعنی بگیر چیزی را که مهیّا و موجود است و بسهولت بدست آید. || استدفاف بموسی ؛ موی زهار ستردن با تیغ. (منتهی الارب ). || استدفاف طائر؛ نزدیک زمین پریدن ، یا در زمین نشسته بال جنبانیدن . (منتهی الارب ). رجوع به ادفاف طائر شود.
ترجمه مقاله