ترجمه مقاله

استرسال

لغت‌نامه دهخدا

استرسال . [ اِ ت ِ ] (ع مص )استرسال شَعر؛ فروهشته شدن موی . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ). فروهشتگی موی . فرخالی . || استرسال با کسی ؛ گستاخی کردن و مؤانست جستن بوی . (منتهی الارب ). گستاخ شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || فرستادن خواستن شتران را قطیعقطیع. گفتن این کلام : ارسل الی الابل ارسالاً؛ ای قطیعاً قطیعاً. (منتهی الارب ). || خوگر شدن .
ترجمه مقاله