ترجمه مقاله

استرعاف

لغت‌نامه دهخدا

استرعاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص )چکانیدن پیه . گرفتن گداخته ٔ پیه . (منتهی الارب ). || پیشی گرفتن اسب و درگذشتن . در پیش شدن : استرعف الفرس . (منتهی الارب ). || خون آلود کردن سنگریزه سم ستور را. (منتهی الارب ). خون برآوردن .
ترجمه مقاله