ترجمه مقاله

استطراد

لغت‌نامه دهخدا

استطراد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شمول . || شمول خواستن . (منتهی الارب ). || از پیش دشمن گریختن فریفتن او را. خویشتن از پیش دشمن بهزیمت بدادن برای فریفتن ویرا. (تاج المصادر بیهقی ): استطرده له ؛ از پیش دشمن هزیمت خورد برای فریفتن او، و هو نوع من المکیدة. (منتهی الارب ). || طلب برآمدن . || طلب راندن چیزی کردن . || روانی کار. || در محاورات بمعنی بالتبع. (غیاث ). || الاستطراد؛ سوق الکلام علی وجه یلزم منه کلام آخر و هو غیر مقصود بالذات بل بالعرض . (تعریفات جرجانی ). مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: الاستطراد عند البلغاء هو ان یذکر عند سوق الکلام لغرض ما یکون له نوع تعلق به . و لایکون السوق لاجله . کذا فی حواشی البیضاوی فی تفسیر قوله تعالی : لیس البر بأن تأتوا البیوت من ظهورها (قرآن 189/2). و هو قریب من حسن التخلّص کقوله تعالی : یا بنی آدم قد انزلنا علیکم لباساً یواری سوآتکم و ریشاً و لباس التقوی ذلک خیر (قرآن 26/7). قال الزمخشری هذه الاَّیة وردت علی سبیل الاستطراد عقب ذکر بدوالسوآت و خصف الورق علیها اظهاراً للمنة فیما خلق من اللباس و لما فی العری و کشف العورة و من الاهانة و الفضیحة و اشعاراً بان الستر باب عظیم من ابواب التقوی و قد خرّج علی الاستطراد صاحب الاتقان قوله تعالی : لن یستنکف المسیح ان یکون عبداً ﷲ و لا الملائکة المقربون (قرآن 172/4). فان اول الکلام ذکر الرد علی النصاری الزاعمین بنوة المسیح ثم استطراد الرّد علی الزاعمین بنوة الملائکة. و فی بعض التفاسیر مثال الاستطراد هو ان یذهب الرّجل الی موضع مخصوص صائداً، فعرض له صید آخر فاشتغل به و اعرض عن السیر الی ما قصد و اشباهه -انتهی کلامه . و الفرق بینه و بین حسن التخلص سبق فی لفظالتخلص . و فی الجرجانی الاستطراد سوق الکلام علی وجه یلزم منه کلام آخر و هو غیر مقصود بالذّات بل بالعرض فیؤتی علی وجه الاستتباع - انتهی . (کشاف اصطلاحات الفنون ).
شمس قیس در المعجم فی معاییر اشعار العجم گوید: استطراد؛ آنست که شاعر وصفی بر یک نسق میراند تا چون به آخر رسد آنچه مقصود باشد از آن شعر بدان پیوندد و بدان اشارتی کند، چنانکه عمادی گفته است :
شعر:
تا چند ز صحبت مجازی
تا کی سخنان نانمازی .
تا آنجا که گفت :
خود قول بود بدین دروغی
خود عشوه بود بدین درازی
اکنون باری شکر فراخ است
یعنی لب لعل اَلب غازی .
و منجیک ترمذی گفته است :
شعر:
گوگرد سرخ خواست ز من سبز من پریر
امروز اگر نیافتمی روی زردمی
گفتم که نیک بود که گوگرد سرخ خواست
گر نان خواجه خواستی از من چه کردمی .

(المعجم چ تهران ص 278).


- استطراد کردن ؛ از مطلب دور افتادن .
ترجمه مقاله